محمدجواد ظریف

ساخت وبلاگ
آدم‌ها می‌دویدند، من هم همینطور بدون حجاب. رفتیم داخل یک بیمارستان، طبقات بالایی. از پنجره سرتاسری‌ای که داشت موشک‌هایی را می‌دیدم که پرتاب می‌شوند.خانمی گفت این‌ها میخ‌های دفاعی هستند. گفتم پس چرا آمده‌ایم اینجا؟ اینجا را می‌زنند. دیدم یک موشک مستقیم دارد می‌آید به طرفم و انفجار. مُردم بدون درد و معلق شدم انگار در فضایی که ابتدا نارنجی و زرد بود و بعد همه‌جا تاریک شد، سیاهِ سیاه. صدای دلنشین مردی پیچید که گفت، و الان همه چیز شروع شد. روبه‌‌رویم دفتری بزرگ با جلد چرمی ورق خورد و روی صفحه اول ایستاد. از خواب پریدم در حالی‌که قبلم به‌شدت می‌تپید. محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 26 تاريخ : شنبه 13 آبان 1402 ساعت: 17:33

 

خودمو تو این شب تاریک بغل می‌کنم و در گوشش می‌گم، اشکاتو پاک کن‌‌.

یک کلونازپام بخور و بخواب، بلکم خوابشو دیدی و چشم‌هاشو بوسیدی...

 

 

محمدجواد ظریف...
ما را در سایت محمدجواد ظریف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : achavarrrre9 بازدید : 24 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1402 ساعت: 18:37